چون در پایان نگارش من(=اینشتین) به فِلِمینگ،
آمد که ما نمیتوانیم بُعد طولی و عرضی زمان را
درآنی واحد،با یکدیگرجمع کنیم(اشاره به نظریّۀ
“مُکمِّلیّت” نیلز بور، دانشمند معاصر دانمارکی)
و(یا با هم) بسنجیم، و(یا) اعتبار واحساس نماییم؛
لازم شد که ذکـری از جناب ” نیلز بور (یا: نیلس
بوهر)” دانمارکی(*1*) به میان آورم؛ که در این
روزها (= 1954م = 1333ش) چون از ماجرای
نامه نگاری های من(=اینشتین) به جنابعالی(یعنی
آیت الله بروجردی)، محرمانه توسط من و فلمینگ
وبرخی دیگر(؟)باخبرشد،دین اسلام ومذهب شیعه
را در خفا و به نحو پنهانی پذیرفت و رسماً این را
– محرمانه – اظهار نمود ؛ (لذا) وی (= نیلز بور)
بی صبرانه مشتاق ملاقات حضوری، و یا لا اقـلّ،
مکاتبه با شما (=آیت الله بروجردی) است. پس من
(=اینشتین) “جملۀ رمز”(؟؟؟) را به او آموختم، تا
نامه نگاری ها را شروع کند(*2*).
********************************
1- Niels Bohr
2- شخصیت “نیلز بور” هرچند از دیدگاه شیمی و
فیزیک، شناخته شده ومعروف بوده و تمامی دانش
آموزان دبیرستان نیز “طرح مداراتمی” وی را به
خوبی به یاد می آورند…؛ اما شخصیت باطنی وی
بسیار پیچیده و مرموز و درهاله ای از ابهام است!
تنها مدرک معتبر در این زمینه، آخرین رساله ای
است – با نام ” آبشار” – که وی به زبان دانمارکی
نوشته و درآن ازهـمیـن رسالۀ اینشتین(= بیانیّه، یا
“دی اِرکلِرونگ”) بارها نام برده و خود نیز اسلام
و تشیع را درهمان رساله ترجیح میدهـد؛ عنوانش:
Et Vandfald (اِت وَنفـَل = یک آبشار)
می باشد…ولی احتمالاً جناب اینشتین اشتباه نموده
که می گوید: من سبب آشنایی نیلز بور با آیت الله
بروجردی شده ام…؛ چون نیلز بور در آن رساله،
صریحاً گفته که:من پیش ازاینشتین، با اسلام ونیز
آیت الله بروجردی آشنایی داشته ام! … و بلکه در
موضعی دیگر میگوید که: من(=نیلز بور) کاری
کردم که میان اینشتین وآیت الله بروجردی،رابطه
بر قرار شود! … پس احتمال دارد که اینشتین این
راز را نمیدانسته و نیلزبور هم فقط برای حصول
اطمینان از اینکه رابطه صد درصد برقرار شده،
” جملۀ رمز” را از اینشتین پرسیده باشد!
– اسکندر جهانگیری